۷ نکته از سیاه چاله ها
انتشار نخستین تصویر از سیاهچاله
کلیک کنید!
۲۱ فروردین ۱۳۹۸
همه ما عکسهای زیادی از سیاه چالهها را در فیلمها یا عکسهای مختلف دیدهایم ولی مطمئنیم که هیچ کدام از آنها تصویر واقعی از یک سیاه چاله نیستند. هرچند که سیاه چالهها مرموزترین اجرام کیهانی هستند ولی آنقدر هم در این عالم نادر و کمیاب نیستند؛ بلکه یقین داریم که سیاه چالهها واقعا وجود دارند. بنابراین سوال سادهای پیش میآید که آنها چه چیزی هستند؟
۱ـ تشکیل یک سیاه چاله
تقریبا هر ستارهای که بیش از ۲۰ برابر خورشید جرم داشته باشد، در نهایت به یک سیاه چاله تبدیل میشود. یک ستاره در طول عمر اصلی خود سوخت هیدروژنش را مصرف میکند و با تبدیل آن به هلیوم، مقدار زیادی انرژی و گرما هم تولید میکند. هنگامی که این مخزن اصلی هیدروژن در هسته ستاره تمام میشود، دوران اصلی زندگی ستاره آرام آرام به انتهای خود نزدیک میشود. پس از آن ستاره چند مرحله را میگذارند که همراه با سوختن عناصر دیگر در هسته ستاره است.
در ستارگان بسیار سنگین، این مرحلهها به سرعت طی میشوند و براثر غلبه نیروی بسیار قوی گرانش بر نیروی فشار هیدرواستاتیک و فشار تابشی؛ قسمتهای داخلی ستاره بر روی مرکز فرومیریزند و در نهایت منجر به یک انفجار بسیار شدید ستارهای میشوند که آن را «انفجار اَبَرنواختری» میگوییم.
در اثر انفجار ابرنواختری، مقدار بسیار زیادی از ماده ستاره به فضا پرتاب میشود و از ستاره فقط یک قسمت مرکزی با دمای بسیار زیاد باقی میماند. اگر جرم این کره باقی مانده کمتر از ۳ برابر خورشید باشد فشار و تراکم آن به قدری زیاد است که الکترونها با پروتونها ترکیب شده و همه حجم این کره به ذرات نوترون چسبیده به هم تبدیل میشوند: ستاره نوترونی.
ولی اگر جرم آن هسته باقیمانده بعد از انفجار بیش از ۳ برابر خورشید باشد، این نوترونها هم نمیتوانند در مقابل نیروی عظیم گرانش به سمت مرکز مقاومت کنند و بازهم این کره متراکم و کوچکتر میشود. این فشرده شدن باعث میشود شدت گرانش به قدری زیاد شود که این جسم به ناحیهای تبدیل شود با گرانش فوق العاده عظیم که حتی نور هم نخواهد توانست از آن فرار کند.
دقت کنید که این اتفاقات در بین ستارگان، بسیار طبیعی و نرمال هستند و تبدیل ستارگان خیلی بزرگ به سیاه چاله یک مرگ معمولی برای آنهاست. سیاه چالههای این چنینی که جرمهایی در حد جرم ستارگان دارند، فقط یک دسته از انواع سیاه چالهها هستند. اما … .
البته در مرکز کهکشان راه شیری، وضع به صورت دیگری است. یک سیاه چاله بسیار پرجرم در مرکز آن قرار دارد که حدود ۴ میلیون برابر خورشید جرم دارد! تراکم ستارگان در مرکز راه شیری بسیار بیشتر از نواحی بیرونی کهکشان است و طبیعتا جمعیت سیاه چالههای موجود در این منطقه هم باید بسیار بیشتر باشد. و احتمالا این سیاه چالههای زیاد در آن فضای متراکم، به هم برخورد کرده و باهم ترکیب شدهاند تا آن سیاه چاله بسیار پرجرم مرکزی را ساختهاند.
البته سناریوهای دیگری هم برای تشکیل این سیاهچالههای اَبَرسنگین پیشنهاد شده است.
این سیاه چاله مرکزی در امتداد صورت فلکی قوس قرار دارد و آن را «A* قوس» نام گذاشتهاند. از این گونه سیاه چالههای بسیار پرجرم در مرکز اغلب کهکشانهای بزرگ مارپیچی و بیضوی مشاهده شدهاند و گمان اخترشناسان بر این است که سیاه چالههای ستاره گون (جرم-ستارهای) یعنی همان دسته اول، در نواحی بیرونی کهکشان توزیع شدهاند.
۲ـ چرا سیاه چالهها سیاهاند؟
سیاه چالهها واقعا سیاهاند، چون هیچ نوری از سطح آنها به بیرون راه پیدا نمیکند.
این موضوع برمیگردد به اندازه سرعت فرار در سطح سیاه چاله! سرعت مورد نیاز برای فرار از جاذبه گرانشی یک جسم را «سرعت فرار» آن میگویند. این سرعت بستگی به جرم جسم، فشردگی ماده در آن و فاصله از آن دارد. به عنوان مثال برای آنکه یک سفینه فضایی بتواند از جاذبه زمین فرار کنند باید سرعت ۱۱/۲ کیلومتر بر ثانیه به دست آورد.
اما در مورد سیاه چالهها موضوع خیلی فرق دارد؛ چراکه در آنها مقدار بسیار زیاد ماده در یک فضای بینهایت کوچک متراکم شده و نیروی گرانش فوق العاده عظیمی را ایجاد کرده است. این گرانش به قدری زیاد است که سرعت فرار در مجاورت آنها بیشتر از سرعت نور خواهد بود. از این رو نه تنها ذرات ماده، بلکه فوتونهای نور هم نخواهند توانست از سطح سیاه چاله فرار کنند و بنابراین هیچ نوری از سطح آن خارج نخواهد شد و واقعاً یک سیاه چاله تاریک و سیاه خواهد بود.
البته توصیف دقیقتر آن بر اساس تئوری نسبیت عام این است که مقدار جرم یک جسم و تراکم آن در یک منطقه از فضا باعث ایجاد انحنا در ساختار فضا-زمان میشود. مقدار این انحنا و خمیدگی نشان دهنده شدت نیروی گرانش جسم مورد نظر در آن منطقه است. هر چقدر که جرم جسم و تراکم آن در فضا بیشتر باشد، مقدار این خمیدگی و انحنای فضا-زمان هم بیشتر خواهد بود.
سیاه چاله به قدری جرم متراکم در خودش دارد که باعث میشود فضا-زمان در یک نقطه بر روی خودش بپیچد. از طرفی پرتوهای نور هم در حرکت خود مقید هستند که در ساختار فضا-زمان حرکت کنند؛ بنابراین پرتوهای نور هم هرگز نخواهند توانست از قید انحنای شدید چنین فضا-زمان خمیدهای خارج شوند. و این یعنی سرعت فرار بیش از سرعت نور شده است.
۳ـ ساختار یک سیاه چاله:
اما به سراغ داخل این اجرام مرموز کیهانی میرویم، از درون آنها چه اطلاعی داریم؟ از آن داخل چه خبر؟
با مطالعه سیاه چالهها پیمیبریم که هر سیاه چاله از سه ناحیه فعال ساخته شده است:
۱- تکینگی
۲- افق رویداد
۳- ارگوسفر (کارکره).
ناحیه سوم مخصوص سیاه چالههای چرخان است، و اگر سیاه چالهای چرخان نباشد، آن را ندارد. البته چون ستارگان در حال چرخش هستند، پس سیاه چالهای هم که از آن ایجاد میشود حتما چرخان خواهد بود.
۱ـ تکینگی:
ماده و امواج الکترومغناطیسی در مجاورت سیاه چاله به داخل آن مکیده میشوند. هرچه به آن نزدیکتر شوند، نیروهای گرانشی هم قویتر میشوند. البته این قدرت جاذبه همزمان با مکش بیشتر، زیادتر هم میشود. اما سوال مهم این است که این مواد به کجا میروند؟
نقطهای را که مواد مکیده شده به آن وارد میشوند «تکینگی» میگویند که در حال حاضر فقط یک توصیف نظری بر اساس معادلات فیزیک و ریاضی از آنها در دست داریم. به وسیله معادلاتی که دانشمندان در اختیار دارند، میتوانند موقعیت این نقطه و شرایط حاکم بر آن را توصیف کنند. البته به صورت ریاضی، چرا که ما شاهدی فیزیکی و تجربی از درون تکینگی در دست نداریم. همه معادلات ریاضی و فیزیکی، ویژگیهای این نقطه را در قالب «بینهایت» توصیف میکنند، مانند کوچکی بینهایت و چگالی بینهایت و انحنای بینهایت!
تکینگی موجودیتی عجیب دارد، زیرا عبارت است از جسم یا وجودی در طبیعت که ماده و انرژی در یک «نقطه» متراکم شدهاند! و ازینرو خواص اعجاب انگیز و دور از ذهنی هم خواهد داشت.
۲ـ افق رویداد و شعاع شوارتزشیلد:
افق رویداد یک سطح است، سطح ِ مرزی که دیگر از آن نوری خارج نمیشود. در حقیقت هویت یک سیاه چاله با افق رویدادش مشخص میشود، این سطح ناحیه تاریکی در فضا را مشخص میکند که سرعت فرار در این سطح از سرعت نور بیشتر است. به طور معمول هم اصطلاح «سیاه چاله» را به این منطقه از فضا میگویند. هر چیزی (چه ذرات مادی و چه فوتونهای نور) که به این سطح مرزی برسد، دیگر نمیتواند از آن فرار کند و به ناچار به داخل تکینگی کشیده میشود.
فاصله بین تکینگی تا افق رویداد را شعاع شوارتزشیلد مینامند. اندازه این شعاع هم بزرگی سیاه چاله را مشخص میکند که ارتباط مستقیم دارد با جرم موجود در سیاه چاله. پس اگر سیاه چالهای در حال مکیدن ماده به درون خود باشد، دائما اندازهاش هم بزرگتر خواهد شد.
۳ـ اِرگوسفر (کارکره):
اِرگوسفر ناحیهای است در اطراف افق رویداد که نیروی گرانش شروع به تحت تأثیر قرار دادن حرکت اشیاء نزدیک میکند. مواد و اجسامی که در این ناحیه باشند، دیگر نمیتوانند در مدت طولانی به حالت پایدار در فضا باقی بمانند. با توجه به فاصله بین جسم و افق رویداد، شدت نیروی گرانش میتواند بسیار زیاد یا ضعیف باشد. در نزدیکی افق رویداد که سرعت فرار به سرعت نور نزدیک میشود، شدت نیروی گرانش باعث خرد شدن اجسام شده و سرانجام مواد آنها را به داخل سیاه چاله فرو میکشد.
در فاصلههای دورتر از ارگوسفر، عملا اثرات خاصی مشاهده نخواهد شد و میتوان آنجا را ناحیه امن نام گذاشت. اجسامی هم که در محدوده ارگوسفر قرار بگیرند، در صورتی که بتوانند به سرعتی بالاتر از سرعت فرار در آن ناحیه برسند، خواهند توانست از قید آن فرار کنند.
تئوری نسبیت عام پیش بینی میکند که هر جسم چرخانی فضا-زمان اطرافش را به همراه خود میپیچاند. و همین ویژگی باعث میشود تا ارگوسفر فقط ویژه سیاه چالهها نباشد و اطراف هر جسم معمولی کیهانی نظیر زمین، سیارات و ستارگان هم وجود داشته باشد. ولی ویژگیهای سیاه چاله خیلی عجیب و غریب است!
۴ـ اندازه سیاه چاله:
همانطور که در بحث گذشته مورد توجه قرار گرفت، سیاه چاله به عنوان ناحیهای در درون افق رویداد در نظر گرفته میشود. با توجه به محاسبات تئوری و نتایج رصدی، اگر یک سیاه چاله ۱۰ برابر خورشید جرم داشته باشد، شعاعی حدود ۳۰ کیلومتر خواهد داشت، درحدود اندازه یک سیارک. این نشان میدهد که سیاه چالهها اجسام بسیار کوچکی هستند. البته سیاه چالههای بسیار پرجرم در مرکز کهشکانها به نسبت از این اندازه بزرگترند، ولی بازهم در مقابل اندازه اجسام کیهانی، خیلی کوچکند. مثلا تخمین زده شده که افق رویداد سیاه چاله «A* قوس» در حد یکسوم مدار سیاره عطارد باشد. ولی تصور میشود ارگوسفر فعال آن ۱۰ روز نوری قطر دارد.
۵ـ چگونه میتوانیم یک سیاه چاله را آشکار کنیم؟
به چند روش میتوان وجود سیاه چاله را آشکار کرد:
۱ـ حرکت اجرام مجاور:
با توجه به جذب کامل نور توسط سیاه چاله، غیرممکن است که بتوان آن را به صورت مستقیم مشاهده کرد. همانطور که نمیتوانیم باد را مستقیما مشاهده کنیم ولی از حرکت و جنبش برگ درختان پی به حضور باد میبریم. جرم زیاد سیاه چالهها هم باعث میشود که بتوانیم اثراتی را که بر حرکت اجسام مجاورش میگذارد مشاهده کنیم و از این طریق وجودش را اثبات کنیم.
پژوهشگران زیادی از سال ۱۹۹۸ میلادی شروع به جمعآوری اطلاعات مداری ۹۰ ستارهای که در همسایگی «A* قوس» قرار دارند، کردند و توانستند مسیر حرکت و نحوه حرکتشان را به دور یک نقطه مشترک در فضا مشخص کنند. با استفاده از قوانین مداری کپلر، و به کار بردن این دادهها توانستند اطلاعات دقیقی از موقعیت و جرم آن سیاه چاله مرکزی کهکشان راه شیری را به دست آورند.
۲ـ تابشهای اشعه X:
همانطور که مواد میان ستارهای به سوی یک سیاه چاله کشیده میشوند، شتاب میگیرند. و هر چه به سیاه چاله نزدیکتر میشوند، این شتاب بیشتر و بیشتر میشود. از طرفی همین شتاب باعث میشود که دمای آنها بالا رود. این افزایش دما به قدری زیاد میشود که این گازها به دماهای چندین میلیون درجه سانتیگراد میرسند و یونیزه میشوند. ذرات این گازهای یونیزه به علت شتاب و گرمای بسیار زیادی که دارند، از خود پرتوهای ایکس قوی تابش میکنند.
این وضعیت را به دو طریق میتوانیم آشکار کنیم:
۱- به کمک تلسکوپهای پرتو ایکس به صورت مستقیم مشاهده کنیم
۲- به کمک اجسامی که این پرتوهای ایکس آنها را برانگیخته کرده و در حال تابشند. معمولا این آثار را به صورت خروج دو جت قدرتمندِ مواد و پرتوها از دو قطب آن محدوده رصد میکنیم.
به طور معمول این جتهای ماده و پرتوی ایکس برای یک سیاه چاله ثابت و پایدار نیستند. زیرا تغذیه یک سیاه چاله کاملا تصادفی است و وابسته به مقدار مادهای است که به ارگوسفر آن وارد میشود. سیاه چاله مرکزی راه شیری، اکنون خیلی آرام است زیرا بیشتر مادهای که در مجاورت آن قرار دارد جذب آن شده و عملا ماده زیادی در نزدیکی آن نیست تا آن را ببلعد. اما دیگر کهکشانها در این مورد بسیار فعالند و تابشهای ایکس قوی از هسته آنها آزاد میشود. یکی از معروفترین آنها هسته کهکشان M87 است. (تصویر بالا)
۳ـ لنزهای گرانشی:
بر اساس تئوری نسبیت عام، سیاه چاله هم مانند هر جسم جرم دارِ دیگری، فضا-زمان اطراف خود را خمیده میکند. اما چون در این اجسام مقدار بسیار زیادی ماده در یک فضای بسیار کوچک فشرده شده است، پس اثر بسیار قدرتمندی را بر روی ساختار فضا-زمان و خمیدگی آن میگذارد. اگر یک سیاه چاله در کنار مسیر نور یک جسم دورتر قرار داشته باشد، میتواند موجب ایجاد یک لنز گرانشی برای تصویر آن جسم دوردست شود و از این طریق میتوان به وجود سیاه چاله پی برد. ولی از آن جهت که سیاه چالههای ستارهگون (جرم-ستارهای) حجم فعال بسیار کوچکی در فضا دارند، عملا شاید بتوان سیاه چالههای بسیار پرجرم را از این طریق آشکارسازی کرد.
اولین تصویر این مقاله هم نشان دهنده اثر لنز گرانشیای است که یک سیاه چاله فرضی میتواند از تصویر اجسام دوردست ایجاد کند. البته این یک تصویر هنری است.
۶ـ وضعیت جهان در تکینگی:
از نظر ریاضی، تکینگی عبارت است از شرایطی که معادلات موجود نمیتوانند نتایج معتبری را ارائه دهند. معادلات فعلی ما که بر اساس تئوری نسبیت عام بنا شدهاند نمیتوانند توصیف موفقی از شرایط تکینگی را ارائه دهند. زیرا معادلات و مقیاسی که در نسبیت عام به کار میروند در حد ابعاد و اندازههای بسیار بزرگ عالم است ولی تکینگی یک ویژگی بسیار کوچک کوانتومی است. بنابراین شاید مکانیک کوانتومی بتواند آن را توصیف کند، ولی هنوز پل ارتباطی مناسبی بین این دو نظریه برای توصیف ویژگیهای تکینگی پیدا نشده است.
۷ـ تابش سیاه چاله و نابودی آن!
نکتهای جالب وجود دارد که استفان هاوکینگ به کمک معادله تابش خودش نشان داد که در واقع سیاه چالهها میتوانند انرژی از خود تابش کنند (یک چیز بسیار عجیب!). محاسبات هاوکینگ پیش بینی میکنند که بر اثر این تابشهای کوانتومی، انرژی سیاه چاله در گذر زمان کاهش مییابد و به تبع آن از جرم آن هم کم خواهد شد. به عبارتی پس از گذشت زمان لازم، سیاه چالهها تبخیر خواهند شد و به صورت ابدی نخواهند ماند. البته این زمان بسیار بسیار زیاد است.
عکس فوق شمایی است از مکانیزم تابش هاوکینگ در جوار افق رویداد یک سیاه چاله در گذر زمان.
نویسنده: محمد همایونی
۱۰ تیر ۱۳۹۶
آخرین ویرایش: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
آرزوی ما موفقیت و لذت روزافزون شما از درک بیشتر این آیات الهی و عظمت آفرینش است.
17 نظر
ممنون بابت مقاله خوب و سایت خوب و جالب تون.. من خودم لیسانس فیزیک هستم ولی تا حالا همچین سایتی ندیده بودم برام خیلی جالب بود که سایتی مرتبط با رشته ما هم وجود داشته باشه… و از همه جالب تر اینکه محصولات اموزشی مرتبط با ما هم هست… ممنون بابت زحمتی که می کشین
درود برشما جناب شاهحسینی.
لطف شما رو قدردان هستم و نهایت تلاش خود رو میکنم که بهترین محتوای آموزشی و اطلاعرسانی رو در زمینه نجوم آماده و ارائه کنم.
خوشحال میشم که پیشنهادها و انتقادهای شما رو هم دریافت کنم.
سلام به جناب آقای همایونی عزیز و ممنون بابت این نکات بسیار ارزشمندی که در اختیار ما می گذارید.
یک سوال درباره ی سیاهچاله ها و نسبیت عام (خمیدگی فضا زمان)داشتم؟؟
به هنگام قرار گرفتن یک جسم (در اینجا انسان) در کنار یک سیاهچاله و خمیده شدن فضا زمان ، از نظر ناظر بیرونی زمان برای انسان کنار سیاهچاله نمیگذره. آیا این برای خود انسان کنار سیاهچاله صدق می کنه یا خیر ؟؟
ممنون میشم اگه جواب بدین.
با تشکر از سایت خوبتون.
سلام و درود برشما آقا یا خانم جوانشیر
از لطف شما سپاسگذارم و خوشحالم که موجب رضایت شما بوده.
آنچه که از قوانین فیزیک مربوطه میتوان استنتاج کرد این است که انسان نزدیک سیاهچاله، گذر زمان را متوجه میشود، ولی با توجه به انحنای شدید فضازمان در امتداد طول و عرض بدن خودش، شاهد گذر متفاوت زمان در قسمتهای مختلف خودش خواهد بود که پیچیدگی زیادی هم خواهد داشت.
موفق باشید
ممنون که به سوالم پاسخ دادید و واقعا از اینکه اینقدر زود رسیدگی کردید شگفت زده شدم.
خدا قوت.
ببخشید ولی من سیاهچاله رو قبول ندارم به دلیل اینکه تا الان دانشمندان عکس کروی شکل بودن سیاهچاله رو توضیح دادند و با این قضیه که فضا از نظر ما زمینی ها گرد هست پس همه سیاهچاله ها به سمت ما هستند که کروی میبینیم و تا الان در یه خط یا از پشت سیاهچاله یا شکل قیفی ان توضیح یا عکس ندادن شاید نمیتونم واضح توضیح بدم ولی در کل اگر سیاهچاله کروی باشد یا بهتر بگم دایره وار بچرخد و مکش داشته باشد باید در فضا عکسی به شکل قیف از سیاهچاله داشته باشیم که من ندیدم یا پشت سیاهچاله که بعضا میگا بعد مکش نور و اجسام از انتها خاج میشن ما هم باید ببینیم به نظر من سیاهچاله از مرگ و انفجار ستاره تشکیل نمیشود بلکه شاید بعد تراکم و فشار و دمای بالا ماده تاریک و سنگین تشکیل بشود که ما همیشه گرانش ان را که باعث جذب نور میشود کروی میبینیم شاید حرف های من چرت باشد ولی اینم نظریه هست شایدنتونستم کامل مقصودم رو برسونم ولی این رو من قبول دارم که ستاره به یه سیاره تاریک که کلا از ماده تاریک باشد تبدیل میشود که گرانش بالایی دارد
درود برشما آقای یوسف.
ممنون از اینکه نظر خودتون رو اعلام وثبت کردهاید. فقط ای کاش با صرف زمان بیشتر، نظرات خودتون رو بهتر و واضحتر بیان میکردید؛ خیلی قسمتهاش قابل مفهوم نیست.
اما چیزی که هست، قبول داشتن یا نداشتن نظریات علمی؛ یا اعلام یک نظریه باید براساس روش علمی و مستندات تجربی و مدلهای ریاضیِ مخصوص به خودش باشد.
ولی از خلال متن شما چند نکته واضح رو میتونم بیان کنم:
۱- آنچه که در عکسها از سیاهچالهها به تصویر کشیده شده است، صرفا طرحهای گرافیکی و نقاشی هست. ما هنوز (تا این زمان یعنی مهرماه ۱۳۹۷) نتوانستهایم تصویر مستقیمی از یک سیاهچاله ثبت کنیم. چراکه مواردی که تاکنون کشف شدهاند، توسط مادهی زیادی احاطه شدهاند که تابشهای پرتوی ایکس قوی تابش میکنند. البته برخی گروههای دانشمندان اعلام کردهاند که به زودی یک تصویر مستقیم از سیاهچاله مرکزی راه شیری ثبت خواهند کرد که هنوز منتشر نشده است. پس نمیتوانیم از این تصاویر موجود قضاوت کنیم.
۲- ما هنوز شواهدی که نشان دهندهی گرد بودن فضا باشد نداریم و در کیهان شناسی در مورد شکل کلی فضا هنوز قطعیتی وجود ندارد.
۳- در این مقاله فقط یکی از حالتهای ممکنِ سیاهچالهها بیان شده و آن هم سیاه چاله متقارنِ دوّار. وگرنه از لحاظ مدلسازیهای موجود، حالتهای بسیار دیگری هم ممکن است باشد که سرِ جای خودشان بررسی میشوند.
۴- همه دانشمندان اعتراف دارند که اطلاعات رصدی ما از سیاه چاله ها اندک است؛ و در حال رشد و توسعه نظریات علمی خودشان برای توضیح و وتوصیف این اجرام شگفت انگیز کیهانی هستند. باید منتظر بمانید در آینده چه شواهد بیشتری به دست میآید.
۵- ستارهها به سیاره تاریک که کلا از ماده تاریک باشد؛ تبدیل نمیشوند. باید در به کاربردن واژهها دقت کرد چرا که هر کدام این واژهها معنای خاص خودشون رو دارند. ماده تاریک اصلا موضوع دیگری است. سیاره تعریف و مشخصاتش کاملا مشخص هست و ستارهها بر اساس جرمی که دارند میتوانند سرانجامهای بسیار متفاوتی رو تجربه بکنند. که همهی اینها براساس مشاهدات و رصدهای بیشماری است که توسط منجمان بسیاری در قرنهای اخیر انجام شده است؛ حرف یک منجم و دو منجم نیست.
با تشکر از حضور شما در سایت ستاره شناس. منتظر شما هستم.
محمد همایونی
سلام ممنون از شما اقای همایونی عزیز بابت زحماتتون.یک سوال درباره مادر تارک دارم اینکه ماده تاریک چگونه بوجود می اید و ایا در شکل گیری سیاه چاله نقش دارد؟
سلام و درود برشما آقای علیِ عزیز.
از لطف شما سپاسگذارم. متأسفانه هنوز ماهیت ماده تاریک و منشأ آن ناشناخته مانده است. منتظر هستیم تا در آینده کشفیات جدید از اون رو شاهد باشیم. در خصوص نقش آن در شکلگیری سیاهچالهها فعلا اطلاعی ندارم.
سلام و درود
ممنون از مظلب مفیدتون.
یه سوال:
طبق تعاریف و نظریه ها هرچی به افق رویداد نزدیک میشویم زمان به دلیل خمیدگی کندتر میگذره. خوب حالا اگر یه انسان در لبه افق رویداد قرار بگیره به طوری که هنوز از افق رویداد نگذشته و از انوجا با یه تلسکو\ قوی به زمین یا دیگر اجرامی که در گرانش سیاهچاله نیستند نگاه کنه چه چیزی رو باید بببینه ؟؟!! چون به فرض هر یکساعت نزدیک سیاه چاله برابر باشه با ۱ سال زمین . خوب از دید کسی که از نزدیک سیاهچاله به مدت یکساعت داره زمین رو مشاهده میکنه باید گذشت یکسال زمین رو ببینه در صورتی که واسه خودش یکساعت شده ؟!؟!؟
یعنی تصویر مثل یک فیلم که با سرعت زیاد داره \خش میشه رو میبینه ؟؟
سلام و درود فراوان برشما.
یک مقدار در مورد این که اون شخص چه چیزی رو میتونه «ببینه»، صحبت کردن مشکله؛ چون خود پرتوهای نور تا به اون شخص بر لبه افق رویداد برسند دچار تغییرات زیادی میشوند. البته شاید بنده نمیتونم توضیح بدهم.
ولی در مورد اتفاقاتی که میافتد میتوان با اطمینان بیشتری توضیح داد؛ و آن هم همانی است که شما بیان کردید: زمان برای او خیلی کم گذشته ولی برای زمین، بسیار زیاد. دقیقا مثل آنچه در فیلم «میان ستارهای» برای پدر و دختر اتفاق افتاد.
موفق باشید.
سلام.خسته نباشید.من در سایت دیگری خواندم که زمان بعد از افق رویداد سیاه چاله به عقب برمیگرده.میشه لطفا بگید سرعت بازگشت زمان به عقب به چه عواملی بستگی دارد؟آیا هرچه جرم سیاهچاله بیشتر باشد،سرعت بازگشت زمان به عقب،بیشتر است؟سعی کردم خلاصه بگم.ببخشید طولانی شد.
سلام و درود برشما.
متاسفانه بنده مطالعات تخصصی در خصوص فیزیکِ داخل سیاهچالهها نداشتهام. و نمیتونم پاسخ مناسبی بدهم.
البته به احتمال زیاد در فضای وب و مجازی صحبتهای زیادی در این خصوص بیابید؛ ولی باید به دنبال پاسخ از افرادی باشید که مطمئن باشید تخصص لازم را در این زمینه دارند، نه صرفا بر اساس شنیدهها و بافتههای تخیلی حرفی بزنند.
عذرخواهی از شما
سلام
شاید باور نکردنی باشه ولی من فکر میکنم سیاه چاله با سوره طارق ارتباط داره و جاذبه قوی هم نداره بلکه به علت دمای انجماد هسته ای و تغییر چگالی ذرات خلع نور دچار تغییر میشه.
هرچی باشه از نظریه انحنای زمانی مکانی تخیلی تر نیست.
سلام و درود برشما.
در خصوص سوره طارق، نظری ندارم ولی باید مطمئن باشیم از فهم خودمان از کلام خداوند.
اما در خصوص مطالب بعدی که فرمودید: اول باید منظورتون از اصطلاحاتی که بیان کردید، روشن باشه؛ و بعد اینکه نظریه انحنای فضا زمان، تخیل نیست؛ بلکه خاصیت و ویژگیای در طبیعت هست که هم فرمولبندی شده و هم شواهد بسیار زیادی از آن در طبیعت ثبت و ضبط شده است.
هر نظر دیگری هم که بخواهد مطرح شود، باید هم واضح و روشن باشد و هم قابلیت مشاهده و تأیید تجربی را در طبیعت داشته باشد.
سلام دوست عزیز
در مورد قران قشنگ گفتید.
منظورم از چگالی چگالی انرژی در خلا هست.
در دماهای بالا انرژی با تابش منتقل میشود ولی در دماهای منفی توده منفی از اطراف انرژی جذب میکند و تبدیل به یک حفره سیاه میشود.
نظریه فقط در حد یک نظر است و اگر اثبات شود نظریه نیست.
در پناه خداوند موفق و سربلند باشید.
باز هم درود برشما
امیدوارم با ارائه در جوامع علمی و معتبر فیزیکدانها، اثبات یا رد آن محقق شود.
سپاس از شما
ارائه صحیح ایمیل، موجب امتنان است.